تو آدم ، من حوا . . .
بیا جهانى دیگر آغاز کنیم ، عشق بورز ، دوستم داشته باش ، تازه سیب چیده ام . . .
حوا هم که باشی ، من آدم نمیشوم پس بیخودی جای بوسه ، سیب تعارفم نکن . . .
در ادامه مطلب ببینید…
حوا بودن تاوان سنگینی دارد ، وقتی آدم ها برای هر دم و بازدم به هوا نیاز دارند . . . !
در هوای ، حوای هستم که خود آدمی دارد . . .
حوا . . .
جان مادرت راست بگو تو مگر سیب را پوست کندی و خوردی که دنیا این گونه پوست ما را می کند . . .
هیچ کس نفهمید ، شاید شیطان عاشق حوا شده بود که به آدم سجده نکرد . . . !
عاشق ترین مرد ، آدم بود که بهشت را به لبخند حوا فروخت . . .
حوا که بغض کند ، حتی خدا هم اگر سیب بیاورد چیزی بجز آغوش آدم آرامش نمیکند !