که همیشه فکر میکردم درقلب تو محکومم به حبس ابد..!!
وقتى زندانبان بر سرم فریاد زد…
وصداى گام هاى غریبه اى که به سلول من می آمد…!
نرنجم که با دیگری خو کنی تو با ما چه کردی که با او کنی؟؟!!
بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام ، این کلمه است……خوبم
کاش روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــــن….. مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد . کاش…………
و تو هرگز نفهمیدی که چتر باید بالای دلم باشد نه روی سرم …
انگشتت فقط جای یک حلقه دارد ، دلت را ، دست به دست می کنی برای چه …
بـغــض هایتـــ را بـــرای خــودتـــ نگــهـ دار .گــاهــیــ سبکـــ نشـوی ، سـنـگـیـن تــری…
خـــــدایا میـــوه ی کــــدام درخـتـتــــــ را گــــاز بــــزنم کـــه از زمیـــن رانــده شـــوم؟
مــــرا از بـنــد آویــــزان کـنـیــد !
شــایـد فـکــــرش از ســرم بـیـفـتـــد … !!!