ازعذاب بی تو بودن در سکوت خود خرابم
دوری از صورت ماهت هر نفس میده عذابم
بى صدا میخندم اما روزگارم درهم است
پـس بگـــذار با اشک چشمانم بنویســــم :
در دادگاه عشق قسمم قلبم بود ، وکیلم دلم بود و حضار جمعی از عاشقان!
قاضی نامم را بلند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد
سپس محکوم شدم به تنهایی و مرگ کنار چوبه دار!
از من خواستند آخرین خواسته ام را بگویم
و من گفتم به تو بگویند : دوستت دارم….
برای تا ابد ماندن باید رفت…
گاهی به قلب کسی گاهی از قلب کسی
ما هرچی تلخی بود امتحان کردیم ولی دیدم
هیچ چیز تلخ تر از ندیدنت نیست
تورا مرور میکنم،
تا خاموشیم نشان فراموشیم نباشد
ای فراموش نشدنی ….
گاه باران همه دغدغه اش باریدن نیست
ز غصه تنها شدنش می بارد ….
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا، پرستوى خزان دیده اگر باز رساند ….