می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم :
یکی بود، یکی
بی خیال
خلاصه اش میشود :
دوستت دارم عزیزم
مرگم باد اگر لحظه ای کوتاه بیایم
از تکرار این پیش پا افتاده ترین حرف
که …
دوستت دارم
خسته ام… از تو نوشتن…
کمی از خود می نویسم
این “منم” که،
دوستت دارم
انگار در دلم حرفی دیگر باقی نمانده تا برایت بگویم
تنها یک جمله
هنوزم دوستت دارم عزیزم
چه تلخ است
علاقه ای که عادت شود
عادتی که باور شود
باوری که خاطره شود
وخاطره ای که درد شود ♥
بگو دوستت دارم !
شهیدم کن !
مالیات ندارد این گلوله ای که از دهانه لبهایِ تو شلیک می شود !