با دل عاشق بد نکن ای آدم نامهربون / سنگدل و بی وفا نشو ، یه دل داری اینم نشون …
من از بازی نور در وادی بی قلب ظلمت ها نمی ترسم
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم…
ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
افسوس که بشکست دلم آنکس که قبلهگاهم بود
زین روزگار بی وفایی با من یار گرماگرم نگاهم بود
زیر باران زیر فانوس شب در این مهتاب
با اشک خود ترانه بیوفایی گویم ز مهتاب …
ﻫـﺰار ﺗﺎ وﻋﺪه دادی ﻧﻴﻮﻣﺪی ﻣﺎ رو ﻛﺎﺷﺘﻲ
اﻳﻦ دل ﻣـﻬﺮﺑﻮﻧﻮ ﭼـﺸﻢ اﻧـﺘـﻈـﺎر ﮔﺬاﺷﺘﻲ
ﺑـﺮای ﺑـﻲوﻓـﺎﻳـﻲ ﻫـﺰار ﺑـﻬـﻮﻧﻪ داری
ﻫﺰار و ﻳﻚ ﺷﻜﺎﻳﺖ از اﻳﻦ زﻣﻮﻧﻪ داری
سلام ای بی وفای بی مرووت / سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفایی / وگرنه ما که عاشقیم بی مرووت !!!
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست / تا که کام او ز عشق خود روا کنم
خود را نمیبخشم ، اگر که زین پس به عاشقان وفا کنم . ..
دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد ؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد . ..
آخرین حرف دلم : عشق هرگز نمیمیرد مگر اینکه عشاق بی وفا باشند . ..
آهای رغیب بی رحم عشق منو ربودی / آخه یار بی وفا به یاد من نبودی
حالا داری به عشقت زندگیتو می سازی / غافل از این که اینجا قلبی شکستی . . .
چه خیال آب روشن که به تشنگان نمایی؟
دل خویش را بگفتم – چو تو دوست می گرفتم؛
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمیبینم / سرم قربان آن دشمن که بوئی از وفا دارد . . .
به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی وفا ؟
تو که قصد جدائی کرده بودی خیال بی وفائی کرده بودی
چرا با این دل خوش باور من زمانی آشنائی کرده بودی . . .
مگرغیراز نگاهت به چشمانم که درزد
قلبم گرفت عزیزم از بس که بی وفایی
خواستی ردم کنی تو یک جوری که نفهمم