تو می دانی آنها که از چشم می افتند،
به دنبال خــــــــــودم می گردم!!!
حالا پایت را از روی خرده های دلم بردار… کافیست…
باز هـــــم خیال تو مرا “برداشــــت”
بازی ات که تمـــــــــام شد مرا دوباره
با همین لباس بی قــــــــراری دیدن دوباره ات
بر سر شعرهـــــــــــایم بنشان!!!
که هر شب به من بگوید دوستــــت دارم
و هر روز آنرا ثـــــابت کند..!!
لعنت به هر دو , که عمری بازی ام دادند
می خواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم. . .!
هروقت در فریب دادن کسی موفق شدی
به این فکر نکن که اون چقدراحمق بوده
به این فکر باش که اون چقدر به تو اعتماد داشته
چِندشم می شود از لکۀ انگشت دروغ…!!! …
آن که میگفت که احساس مرا می فهمد ….
کو کجا رفت که احساس مرا خوب فروخت
همیشه واسه بهــتـریـن آدمـــا بوده !