که مرخصی داشت اما جایی برای رفتن نداشت . . .
ایـــــنـجــا همــه تــــــنهـان !
امّـــا خــــیـلــیـا هــــنـوز گــَـرمـَن !
پرندگان هنگام پرواز مرز نمی شناسند
و آدم مرز را آفرید تا تنهایی اش را کوچک کند…
چون اولین حسه که تنهاییتو پر کرده . . .
یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف،
یعنی تمرین برگشتن به دوران جنینی
و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهایی محض
تنهایی ام فــــقـط ادّعــــا دارد !
بــا ایــن هـمه بـــزرگـی اش ..
جــــای خــــالــی ات را پـــــر نــــمی کـــــــنــــد !
مگر نگفتند که من و تو ، ما میشویم؟!
که آمد و تو را با خود برد و شدید ما!
فاتحه ی دستور زبان را خوانده است !
همه در گوشه تنهایی من جادارند . . .
من میان این همه از توی تنها هم تنهاترم
من به اندازه چشمان تو غمگین ماندم
و به اندازه هر برق نگاهت نگران
تو به اندازه تنهایی من شاد بمان . . .
هـر شـب از سـرِ کـابـوسِ تنهایی مـیـپـرنـد
مـیـنـشـیـنـند رویِ پـلـکــــ هـایـم تـعـبیـر مـیشـونـد …!
اتاق سوت و کورم جهان کوچکی است . . .
برای سر کردن با این همه تنهایی و دلتنگی !
دلم بایگانی رؤیاهای شکسته ای ست
آنجا که سرنوشت عشق را به دلم پیوست کرد
کافیست صــــــــــــــــادق باشی
انگشتت را هرجای نقشه خواستی بگذار فرقی نمی کند
تنهایی من عمیق ترین جای جهان است
و انگشتان تو هیچ وقت به عمق فاجعه پی نخواهند برد
مـــن برای تنهــــــــــــــــا نبـودن
آن چیزی که ندارم کسی برای بـا هــــــــــــــــم بـودن است
به اتوبان های تنهایی وصل می شوند
یه دریا اشـــــــــــــــک برای ریختن دارم
من سرشارم از تنــهایـــــــــی
گاهی هیچکس را نداشته باشی بهتراست
مـی خـواهـم نـبـودنـت را بـخـرم
آنقدر با تنهایی انس گرفتم که دیگر زبانش را می فهمم
و فهمیدم تنهایی هم می تواند عشق خوبی باشد
اونایی که شما رو به وعده های پوچ استند بای نگه میدارند و میرند