وگرنه همان اول رهایت کرده بودم
نمی دونن که این دیوونه در فکر شفا نیست
آنکس که در این زمانه او را غم نیست
یا آدم نیست ، یا در این عالم نیست
شمارم تو گوشیت تار عنکبوت بسته
چشمای من خشک شد به در حالا کی بی وفا تره؟
بالو پرش دادم ولی دیگه واسم نمیپره
ای بی وفا حالا که من لحظه به لحظه میگویم دوستت دارم
با التماس، با گریه، میگویم عاشقت هستم
پس چرا مثل قبل یادی از من نمیکنی
هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو
بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو
تو بی وفا بودی ولی اونی که برات میمرد منم
تا زنده ام دوست دارم اینم کلام آخرم
آنرا که وفا نیست ز عالم کم باد