بی تو ایستاده ام روی پاهای خودم و دارم تو را نگاه می کنم
که حتی روی حرف های خودت هم نمی توانستی بایستی
کمی آرامترتنها باش و بی صداتر بشکن
ممکن است بیدارشود وجدان نداشته اش !
خستگی رابطه های قبلیشان را در کنند
شاید بهم بگى مغرور یا بی احساس
ولى من عادت ندارم به چیزاى عمومى حس خاصى داشته باشم
دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردشو بیشتر می کنه
ﻭﻟﯽ ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻬﺶ ﭘﺴﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﯾﺎ ۱۲۳۴ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ۴ﺗﺎ صفر !
آدم ها هم مثلِ دیوار با زلزله ی نگاه دیگری پشتت را خالی می کنند
اون که از من گذشت ، واسه من درگذشت
اگر که آخر کارمان ندامت شد ، دست هایم بی نمک بود !
سرد خواهد شد روزهایت بی آغوش من
بر تن کن دروغ هایی را که بافتی
حرف حرف میاره ، پول پول میاره ، خواب خواب میاره …
مشترکم بودی که در دسترس نبودی !
گاهی به بعضیا باید بگی عزیزم اگه برام بزرگ شده بودی
هدف از آفرینش بعضی ها فقط اینه که
با بودنشون به ما ثابت میکنن که تنهایی چه نعمت بزرگیه !
لاک غلط گیر را برمی دارم و “تو” را از تمام خاطراتم پاک می کنم
“تــــــــــــو” غلط اضافیِ زندگیم بودی …