شما روی پاهات نمی تونی وایسی چه برسه به حرفات
خستگی رابطه های قبلیشان را در کنند
شاید بهم بگى مغرور یا بی احساس
ولى من عادت ندارم به چیزاى عمومى حس خاصى داشته باشم
دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردشو بیشتر می کنه
ﻭﻟﯽ ﺷﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﺍﮔﻪ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻬﺶ ﭘﺴﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﺎﻝ ﺗﻮ ﯾﺎ ۱۲۳۴ ﺑﻮﺩ ﯾﺎ ۴ﺗﺎ صفر !
آدم ها هم مثلِ دیوار با زلزله ی نگاه دیگری پشتت را خالی می کنند
اون که از من گذشت ، واسه من درگذشت
اگر که آخر کارمان ندامت شد ، دست هایم بی نمک بود !
بی تو ایستاده ام روی پاهای خودم و دارم تو را نگاه می کنم
که حتی روی حرف های خودت هم نمی توانستی بایستی