دلتنگ که می شوم
لب پنجره نوازشم می کند
آفتاب
خیلی آشناست این گرما
انگار از نفس های تو اقتباس می کند
آرام بگیر دلم . . .
تنگ نشو برایش . . .
مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !
“ چیزی بینمان نبوده ”
تشنه که میشوم سر میکشم دلتنگیت را !
بغض بالا می آورم
تجربه ثابت کرده اینکه یواشکی دلتنگش باشی خیلی بهتر از اینه ک بهش بگی و هیچ جوابی نگیری .
این روزها همه به من دلتنگی هدیه می دهند !
لطفا آتش بس اعلام کنید !
به خدا تمام شد
دلم . . . !
اینکه یواشکی دلتنگش شی ، خیلی بهتر از اینه که بهش بگی و جواب نگیری و و و
میگن هر وقت دلت واسه اونیکه دوسش داری تنگ شد ، نگاش کن !
اگه پیشت نبود صداش کن !
اگه نشنید دعاش کن !
سهم من از تو ؛ دلتنگی بی پایانیست
که روزها دیوانه ام میکند ، شب ها شاعر . . .
آرام بگیر دلم . . .
تنگ نشو برایش . . .
مگر نشنیدی جمله ی آخرش را !
“ چیزی بینمان نبوده ”