خوبان را باید روی چشم ها گذاشت . . .
کجایی ؟! چشم هایم بهانه ات را گرفته اند !
گاهی بی هیچ بهانه یی کسی را دوست داری ،
اما گاهی با هزار دلیل هم نمی توانی یکی را دوست داشته باشی !
ببخش! کہ گاهے بهانہ ات را مے گیرد… یادش میرود کہ رفته اے! دل است دیگر… کمے… تو را مے خواهد
” موندنی ” راهشو پیدا میکنه ,, ” رفتنی ” بهانشو . . . !
زندگی را بی بهانه میخواستم
ولی غافل از اینکه داشتن تو
قشنگترین بهانه ام شد . . .
دیـگه به همه چــیز شــک دارم
وقتی تـــو به دوســــت داشــتـن مـن
یـــقیـن داشتی و بـی بـــهانـه رفــتی
دلم به بهانه ندیدنت گریست
بگذار بگرید و بداندهر چه خواست همیشه نیست . . .
تراشکار ماهری شدم بسکه تو نیامدی و من برای دلم بهانه تراشیدم !
نفس شاید دلیلی باشد برای زندگی اما بی شک “ تو ” بهانه ی آنی . . .
برایِ مَــن همــه بــهانـه ها یعنـــی “تــو” !
دِلم چِه کودکانه بَهانه ی تو را می گیرد
اما تو بزرگانه بِه دِل نگیر
فقط بگو : کودک است نِمی فهمد