بعد از اینکه بازی با احساسم تمام شد بذارش سر جاش ، لطفا . . .
دلم احساس غم دارد ، در این انبوه ویرانی . . .
کمی تا قسمتی ابری و شاید باز بارانی . . .
بقیه در ادامه مطلب
احساس من قیمتی داشت که تو برای پرداخت آن فقیر بودی . . .
کودک درونم ، هرچند بازیگوش باشد ؛ با احساس کسی بازی نمی کند . . .
به گمانم یادت پنجره ی احساسم را، میکوبد . . .
زیرا که در دلم هوای دلتنگی بر پاست . . .
سکوت میکنم احساسم را هیچکس محرم نیست !
هیچکس ، حتی بهترین کسم . . .
در زندگی به کسی اعتماد کن که بهش ایمان داری ، نه احساس !
دلم احساس غم دارد / در این انبوه ویرانی
کمی تا قسمتی ابری / و شاید باز بارانی . . .
جدا که شدیم هر دو به یک احساس رسیدیم !
تو به فراغت ، من به فراقت یک حرف تفاوت که مهم نیست . . .
ای کاش تیم احساسم انقدر قوی بود که هیچ کس جرات بازی با آن رانداشت . . .
هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست رو بفهمه بدون اینکه بخوای به زور بهش حالی کنی . . .
همیشه تو را در نفس هایم احساس می کردم ، تو همیشه همراه من بودی ! علت جدایی تو از من ، من بودم !
قلبم رو که تکه تکه کردی ، کارت که تموم شد صدایم کن تا خرده های احساسم را از روی زمین جمع کنم . . .